شهدا سال ۶۴ -وصیتنامه شهید محمدحسین نیک منش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد حسين نيک منش »
بسمالله الرحمن الرحیم ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیلالله فیقتلون، فیقتلون وعداً علیه حقاً فی التوراتِ و الانجیلِ و القرآنِ و من اوفی بعهدهِ من الله فستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم. خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها درراه خدا جهاد میکنند که دشمن دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. این وعده قطعی است بر خدا و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد حسين نيک منش »
بسمالله الرحمن الرحیم ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیلالله فیقتلون، فیقتلون وعداً علیه حقاً فی التوراتِ و الانجیلِ و القرآنِ و من اوفی بعهدهِ من الله فستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم. خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها درراه خدا جهاد میکنند که دشمن دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. این وعده قطعی است بر خدا و...
مرارتها و مشقت های عملیات والفجر ده
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر ده »
آقای محمد زاده در مورد مشقاتی که رزمندگان شهرستان نیریز در این عملیات متحمل شدند میگوید: بچهها اصلا" سنگر اجتماعی نداشتند، بلکه گودالی حفر کرده بودند و شبها در این گودالها، پلاستیکی روی خودشان میکشیدند تا کمتر خیس شوند و به این شکل استراحتی میکردند. از نظر غذا هم فقط غذای سرد مثل کنسرو و کمپوت داده میشد، آن هم شب هنگام ماشین تدارکات میآمد غذای سرد را تحویل میداد و بر میگشت. از نظر آب هم از آب...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر ده »
آقای محمد زاده در مورد مشقاتی که رزمندگان شهرستان نیریز در این عملیات متحمل شدند میگوید: بچهها اصلا" سنگر اجتماعی نداشتند، بلکه گودالی حفر کرده بودند و شبها در این گودالها، پلاستیکی روی خودشان میکشیدند تا کمتر خیس شوند و به این شکل استراحتی میکردند. از نظر غذا هم فقط غذای سرد مثل کنسرو و کمپوت داده میشد، آن هم شب هنگام ماشین تدارکات میآمد غذای سرد را تحویل میداد و بر میگشت. از نظر آب هم از آب...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید بهمن پرآور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
شهادت سرآغاز پایندگی است نترسم زمرگی که خود زندگی است سالکان طریقت و عارفان مست از میناب عشق، شهادت را نزدیکترین راه در رسیدن به مقصود یافتند و با حضور در آن میدان، پیمانه وصل را سر کشیدند. از این قبیله، شهیدی است دلاور که چهارم تیرماه سال ۱۳۴۷، در روستای تمشولی از توابع بخش آباده طشک نیریز، میان خانوادهای خداپرست و باایمان دیده به جهان گشود؛ نام او را بهمن نهادند....
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
شهادت سرآغاز پایندگی است نترسم زمرگی که خود زندگی است سالکان طریقت و عارفان مست از میناب عشق، شهادت را نزدیکترین راه در رسیدن به مقصود یافتند و با حضور در آن میدان، پیمانه وصل را سر کشیدند. از این قبیله، شهیدی است دلاور که چهارم تیرماه سال ۱۳۴۷، در روستای تمشولی از توابع بخش آباده طشک نیریز، میان خانوادهای خداپرست و باایمان دیده به جهان گشود؛ نام او را بهمن نهادند....
مرحله اول عملیات کربلای پنج
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آری! بچهها باشور و نشاط و با سرعت هر چه تمامتر خود را به منطقه عملیاتی شلمچه رساندند و وارد مرحله اول عملیات در شامگاه 19/10/1365 شدند. بخوانید شرح این مرحله از عملیات را از زبان آقای اصغر ماهوتی که فرماندهی گردان را عهده دار بوده است: تا رسیدن به خط دشمن، یک منطقه آبگرفته جلوی ما قرار داشت. ما باید حدود 6 کیلومتر را روی آب با قایق میرفتیم تا به دژ شلمچه یعنی خط اول دشمن میرسیدیم....
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آری! بچهها باشور و نشاط و با سرعت هر چه تمامتر خود را به منطقه عملیاتی شلمچه رساندند و وارد مرحله اول عملیات در شامگاه 19/10/1365 شدند. بخوانید شرح این مرحله از عملیات را از زبان آقای اصغر ماهوتی که فرماندهی گردان را عهده دار بوده است: تا رسیدن به خط دشمن، یک منطقه آبگرفته جلوی ما قرار داشت. ما باید حدود 6 کیلومتر را روی آب با قایق میرفتیم تا به دژ شلمچه یعنی خط اول دشمن میرسیدیم....
خاطراتی از شهدا و رزمندگان در عملیات بدر
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات بدر »
جبهههای جنگ تحمیلی در طول هشت سال دفاع مقدس و مقاومت دلیرانه رزمندگان، مملو از خاطرات گوناگون است؛ در این کتاب بعلت رعایت اختصار، در صدد جمع آوری و ذکر همه آنها نیستم. امید است در آینده توفیقی حاصل شود که بتوانیم به انجام آن بپردازیم. امّا از برخی موارد نمیتوان گذشت. لذا به سه نمونه از آنها که در عملیات بدر، برادران رزمنده شاهد و گواه آن بودهاند، اکتفا میکنیم. نخستین مورد، حالات سردار شهید حسین عیدی...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات بدر »
جبهههای جنگ تحمیلی در طول هشت سال دفاع مقدس و مقاومت دلیرانه رزمندگان، مملو از خاطرات گوناگون است؛ در این کتاب بعلت رعایت اختصار، در صدد جمع آوری و ذکر همه آنها نیستم. امید است در آینده توفیقی حاصل شود که بتوانیم به انجام آن بپردازیم. امّا از برخی موارد نمیتوان گذشت. لذا به سه نمونه از آنها که در عملیات بدر، برادران رزمنده شاهد و گواه آن بودهاند، اکتفا میکنیم. نخستین مورد، حالات سردار شهید حسین عیدی...
گفتن کلمهای که اول آن مو است ممنوع
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران سال 1362 در منطقه جفیر که تعدادی از بچهها شهید و مجروح شدند. آنها مدام در مورد بمباران و موشک و هواپیما و.... صحبت میکردند. یکی دو روز بعد در چادر نشسته بودیم. شهیدان سعید بیگی، محسن پرهوده، محمد حسین کردگاری و آقایان قاسم زالپور، عزیز درویشی، غلامعلی فرخ و علی تاجبخش همه گرم صحبت بودند. یکی از برادران دانشجو هم به دیدار جبهه آمده بود. یک مرتبه یک موش بزرگ از یک طرف چادر...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران سال 1362 در منطقه جفیر که تعدادی از بچهها شهید و مجروح شدند. آنها مدام در مورد بمباران و موشک و هواپیما و.... صحبت میکردند. یکی دو روز بعد در چادر نشسته بودیم. شهیدان سعید بیگی، محسن پرهوده، محمد حسین کردگاری و آقایان قاسم زالپور، عزیز درویشی، غلامعلی فرخ و علی تاجبخش همه گرم صحبت بودند. یکی از برادران دانشجو هم به دیدار جبهه آمده بود. یک مرتبه یک موش بزرگ از یک طرف چادر...
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید غلامعلی فتحی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد غلامعلي فتحي »
در ۱۳۳۷/۷/۱۶ در روستای لایگردو از توابع شهرستان داراب، در خانوادهای مذهبی، کودکی چشم به جهان گشود که اورا «غلامِ علی» نامیدند. امید پدر و مادر این بود که روزی این نورسیده در تقویت بنیان مذهبی که علی(ع) آقا و مولای آن است، بکوشد. از این رو در کانون گرم خانواده با آداب و اصول ناب محمدی(ص) تربیتش کردند و چند سال بعد در کربلای ایران، کِشت آنان با جاری شدن خون «غلامعلی» ثمر داد. به دلیل نبودن مدرسه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد غلامعلي فتحي »
در ۱۳۳۷/۷/۱۶ در روستای لایگردو از توابع شهرستان داراب، در خانوادهای مذهبی، کودکی چشم به جهان گشود که اورا «غلامِ علی» نامیدند. امید پدر و مادر این بود که روزی این نورسیده در تقویت بنیان مذهبی که علی(ع) آقا و مولای آن است، بکوشد. از این رو در کانون گرم خانواده با آداب و اصول ناب محمدی(ص) تربیتش کردند و چند سال بعد در کربلای ایران، کِشت آنان با جاری شدن خون «غلامعلی» ثمر داد. به دلیل نبودن مدرسه...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید سید عبدالرسول معصومی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
سیدعبدالرسول، از قبیله افلاکیان بود که چند روزی را در قفس تنگ خاکی در میهمانی به سر میبرد. آنگاهکه ندای «ارجعی» را شنید، از قفس تن رهید و راه آسمان را در پیش گرفت. به پروازی دست زد که فرودش در وادی «عند ربهم یرزقون» بود و حاصل آن، وصل زیبای یار که در انتظارش به سر میبرد. سید، از سلاله پاک رسول مکرم اسلام که سلام و درود خدا بر او باد، بود. از سلاله بهترین انسانها...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
سیدعبدالرسول، از قبیله افلاکیان بود که چند روزی را در قفس تنگ خاکی در میهمانی به سر میبرد. آنگاهکه ندای «ارجعی» را شنید، از قفس تن رهید و راه آسمان را در پیش گرفت. به پروازی دست زد که فرودش در وادی «عند ربهم یرزقون» بود و حاصل آن، وصل زیبای یار که در انتظارش به سر میبرد. سید، از سلاله پاک رسول مکرم اسلام که سلام و درود خدا بر او باد، بود. از سلاله بهترین انسانها...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید غلامرضا کاتوزیان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا کاتوزيان »
سجاده را که میگشائیم، از سجدههای بیریای تو حکایت میکند. با هرکس که به گفتگو مینشینیم، از مهربانی و وفای تو میگوید. سراغ مجنون را که میگیریم، نشانی کوی تو را میدهند که بیقرار دیدار دوست بودی و شهادت را بهترین راه برای رسیدن به منظور انتخاب کردی. بیشتر که میپرسیم، میگویند: در یک روز بهاری ـ10/3/1337ـ میان خانوادهای متدین و عاشق اهلبیت(ع) در شهرستان نیریز چشم به جهان گشود. پدر نام «غلامرضا» را برای او انتخاب کرد...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا کاتوزيان »
سجاده را که میگشائیم، از سجدههای بیریای تو حکایت میکند. با هرکس که به گفتگو مینشینیم، از مهربانی و وفای تو میگوید. سراغ مجنون را که میگیریم، نشانی کوی تو را میدهند که بیقرار دیدار دوست بودی و شهادت را بهترین راه برای رسیدن به منظور انتخاب کردی. بیشتر که میپرسیم، میگویند: در یک روز بهاری ـ10/3/1337ـ میان خانوادهای متدین و عاشق اهلبیت(ع) در شهرستان نیریز چشم به جهان گشود. پدر نام «غلامرضا» را برای او انتخاب کرد...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید خلیل قانع
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد خليل قانع »
خلیل همزمان با آمدن بهار در یکم فروردینماه ۱۳۳۲ در شهرستان نیریز، در خانوادهای متدین و مذهبی غنچه وجودش شکوفا شد. دوران طفولیت و کودکی را تحت تربیت اسلامی، در دامان پدر و مادری مهربان سپری نمود. تماشای نماز پدر و مادر و نشستن بر سر سفره افطار رمضان با آنان، او را از همان اوان کودکی با مسائل مذهبی آشنا کرد و در انجام فرایض دینی کوشا. دوره ابتدایی را در مدرسه حبیبالله فرهمندی با شوق فراوان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد خليل قانع »
خلیل همزمان با آمدن بهار در یکم فروردینماه ۱۳۳۲ در شهرستان نیریز، در خانوادهای متدین و مذهبی غنچه وجودش شکوفا شد. دوران طفولیت و کودکی را تحت تربیت اسلامی، در دامان پدر و مادری مهربان سپری نمود. تماشای نماز پدر و مادر و نشستن بر سر سفره افطار رمضان با آنان، او را از همان اوان کودکی با مسائل مذهبی آشنا کرد و در انجام فرایض دینی کوشا. دوره ابتدایی را در مدرسه حبیبالله فرهمندی با شوق فراوان...